زیر سینه‌ی سپید، زیر گیسوی مشکی

بایگانی

گذار

پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵ ق.ظ

عجیب بی‌حوصله‌ام. صبح هم همین‌طور بودم. عصر اخبار گوش دادم. خیلی وقت بود گوش نمی‌دادم. آدم وقتی مثل مکس* زیاد کتاب بخواند یا بعد از مدت‌ها اخبار گوش بدهد، چیزهایی را می‌فهمد که نباید. بهتر بود نگاهم به باران همان نگاه رمانتیکی که این چند روز داشتم، می‌ماند. نمی‌دانستم بارانی که اینجا پیوسته و آرام می‌بارد و دل من را می‌برد، در شمال غرب کشور هم پیوسته اما تند می‌بارد و خود مردم را می‌برد. یا نمی‌دانستم آمریکا بزرگترین بمب اینبار غیر اتمی‌اش را جایی در شمال شرق پایین انداخته...

البته یاد زری هم افتادم؛ بعد از خبر سیل و بمب، گفتند پرسپولیس قهرمان لیگ شده... بله، زری! زری که عاشق پرسپولیس بود و همیشه پاپیونی قرمز، سمت چپ مقنعه سپیدش خودنمایی می‌کرد. از چهارم دبستان تا سوم راهنمایی با زری هم‌کلاس بودم. دست‌خطش از معلم‌ها هم زیباتر بود. قلم را بین انگشت اشاره و شست نمی‌گرفت، بین انگشت اشاره و میانی جا می‌داد. چندبار خواستم از او یاد بگیرم اما انگشت میانی‌ام تاول می‌زد. زری می‌گفت رمز کار چیز دیگری‌ست؛ باید خودکار را روی کاغذ ... ادامه مطلب

۹۶/۰۵/۱۲
مو مشکی